امروز بیش از هر زمان دیگری شاهد رشد و گسترش افراطگرایی میان مسلمانان هستیم، آنگونه که این پدیده خطرناک به مانعی جدی در راه رشد و تعالی امت اسلامی تبدیلشده و تنشهای بسیاری را در میان مسلمانان پدید آورده است. در این میان، متأسفانه دشمنان اسلام نیز از این فرصت بهترین استفاده را نمودهاند و با تقویت و هدایت افراطگرایی در میان مسلمانان در تلاشاند تا استعلای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی خویش بر مسلمین را بیش از پیش نمایند.
از همین رو شاید بتوان یکی از ضروریترین اقدامات فرهنگی و مذهبی را مقابله با افراطگرایی دانست. اما با این حال هرگونه اقدام در جهت مقابله با افراطگرایی مستلزم شناخت کامل افکار مرتبط با آن است؛ زیرا از این رهگذر است که میتوانیم با بصیرت لازم ضمن رویگردانی از افراطگری، مردم را از این ورطهی خطرناک باز داریم.
نکته مهم دیگر اینکه اگرچه به نظر میرسد افراطگرایی در میان شیعیان و اهلسنت دارای خواستگاههای متفاوتی بوده و این دو در تقابلی جدی با یکدیگر هستند، ولی اگر بررسی کاملی میان جریان افراطگرای اهلسنت - که عامهی مردم آن را به نام وهابیت میشناسند - و جریانهای تندرو و افراطگرای شیعه داشته باشیم، وجوه اشتراک فراوانی را میان این دو گروه مییابیم که میتواند ما را به الگوی مشترکی در جهت مقابله با آنها برساند.
البته این وجوه مشترک تنها اختصاص به اشتراکات رفتاری این جریانها ندارد، بلکه وهابیون و افراطگرایان شیعه بینش و نگاه مشترکی به بعضی از گزارههای دینی نیز دارند.
که در این قسمت به بررسی تعدادی از وجوه مشترک این دو جریان خواهیم پرداخت.
1. تحریم علوم عقلی و مخالفت با به کارگیری آنها:
بدیهی است که در عصر حاضر بهواسطه تکامل عقل بشری، این نعمت بزرگ الهی میتواند بهعنوان رسول درونی نقش مهمی را در هدایت جوامع بشری ایفا نماید. از دیگر سوی ملحدان و دینستیزان نیز با تکیه بر علوم عقلی درصددند تا اندیشهی دینی را در تعارض و ضدیت با عقل قرار داده و آن را به صورت خرافهای بشری جلوه دهند. همه اینها موجب شده تا امروز لزوم بهرهگیری از علوم عقلی و فلسفه در مباحث دینی بیشازپیش احساس شود. اما با این حال وهابیت از یکسوی و افراطگرایان شیعه از سوی دیگر به مخالفت با علوم عقلی پرداخته و هرگونه تدریس، تعلیم و آشنایی با آن را مساوی با کفر و الحاد میدانند. اگر نگاهی کوتاه به ردیههای این دو جریان بر علوم عقلی داشته باشیم، در مییابیم هر دو گروه با نگاهی مشترک و یکسان به تبیین مخالفت خویش با علوم عقلی میپردازند. متأسفانه تکفیرها و برخوردهای تند این دو جریان بر علیه کسانی که به تدریس و تعلیم علوم عقلی میپردازند موجب شده تا تبیین شایستهای پیرامون بسیاری از آموزههای دینی صورت نگرید و همزمان با هجوم افکار معاند از بیرون، اسلام از درون نیز مورد جفا قرار گیرد.
2. ظاهرگرایی در اندیشههای دینی:
یکی از نتایج تحریم علوم عقلی توسط جریانهای افراطگرا در میان شیعیان و اهل سنت، ظاهرگرایی شدیدی است که این دو گروه به آن دچار هستند. توضیح بیشتر اینکه چون وهابیت مطرح ساختن مباحث عقلی را حرام و ممنوع میدانند ناچارا در همه حوزهها متمسک به نقل میشوند و هر روایتی را هرچند ضعیف، مبنای اعتقادات و اعمال خویش قرار میدهند، همچنین این جریان چون با عقلگرایی مخالف است، با هرگونه تفسیر و درایتی در متن روایات نیز مخالف است و این موجب میشود آرا و نظرات آنها با شرایط زمانی امروز همخوانی نداشته باشد. متأسفانه افراطگرایان شیعه نیز همسو با وهابیت ظاهرگرایی در آموزههای دینی را سیرهی خویش ساختهاند، که البته از این روش در میان شیعیان با عنوان اخباریگری تعبیر میشود. اگرچه از نام اخباریگری در میان شیعیان بیشتر در قلمرو فقه و احکام عملی یاد میشود و زمانی که کسانی از مرگ رسمی اخباریگری در میان شیعه در قرون پیشین گزارش میدهند، مقصود اخباریگری در حیطهی فقه است، بااینهمه، روحیهی اخباریگری همچنان زنده است و افرادی با آنکه در وادی فقه خود را مجتهد مینامند، ولی عملاً در سایر موضوعات اخباریگری را طریقهی خویش قرار دادهاند. به دیگر سخن این عدّه جمود، تحجر و بسته ذهنی را در مسائل عقیدتی و کلامی حکمفرما نموده و با ضمن تمسک به روایات ضعیف، هرگونه استنباط و درایتی را نیز در روایات ممنوع ساختهاند. برای روشن شدن این سخن لازم است به بیان نمونه ای از احکام فقهی بپردازیم. در روایات اسلامی از شطرنج بسیار مذمت شده است. اما از نظر بسیاری از فقها این مذمتها به خاطر آلت قمار بودن شطرنج بوده است، از همین رو اگر زمانی شطرنج آلت قمار محسوب نشود و برد و باخت مالی هم در کار نباشد ، بازی با آن دیگر حرام نخواهد بود. البته بعضی از فقها در اینجا احتیاط را مبنای کار خویش قرار دادهاند و یا به صورت كلى و مطلق، فتوا بر تحريم شطرنج دادهاند. همه این نظرها بدان جهت که نظری اجتهادی هستند مورد احترام میباشند. اما با این حال افراطگرایان شیعه هرگونه اجتهاد و استنباطی را دراینباره بر نمیتابند و با عناد و تعصب فوقالعادهای با آن دسته از فقهایی که فتوا به حلیت شطرنج در زمان کنونی دادهاند، رفتار میکنند و با نادیده انگاشتن مباحث اجتهادی آنان، حکم به حلیّت شطرنج در شرایط کنونی را گناهی بزرگ میدانند.
عزیزان می توانند برای مطالعه کامل این مطلب به سایت راسخون مراجعه کنند.